ما تمام نمی شویم !

خواندن، نوشتن و فکر کردن همه اینها بدبختی است، نکبت می‌آورد.

ما تمام نمی شویم !

خواندن، نوشتن و فکر کردن همه اینها بدبختی است، نکبت می‌آورد.

مردم یا متوجه منظور من می شوند یا نمی شوند ، من یک مفسر نیستم !

ببین ، همیشه خراشی است روی صورت احساس !

يكشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰۹:۲۹ ب.ظ


تمام مسیر پر از چاله های وهم انگیز غریبی است که دهان گشوده اند تا من را ببلعند و من هی چنگ بزنم بر دیواره های غم اندود شده شان که باور کن میدانم راهی نیست ، میدانم رهایی افسانه ای بود که بیخ ریش مغزمان بستند و هوایی اش کردند . هوایی اش کردند که جایی بیرون از این زندان هست ، که جایی از زمین تو را ، فکرت را ، هنرت را ، عشقت را لگدمال نمی کنند . چند استعداد خود ساخته نمی بندند بیخ ریشت و تو را به کارِ برآورده کردن آرزوهایشان نمی گیرند و جایی هست که تو در آن غول چراغ جادوی هیچکس نیستی ! 

که نمیخواهد بابت چند صفحه نوشته ات نگران باشی و قایمشان کنی و یادت برود کجا و هر شب بترسی که نکند کسی بخواندشان و فکر کند دیوانه شده ای ، که بشنوی میگویند از کنترل خارج شده ای باید ردت کرد بروی !

که تو هم خوش خیال بودی و فکر میکردی جایی هست که میتوانی خودت باشی ، جایی که فکرهای کثیف مردمش قلبت را سیاه نکند ، که به جایی نرساندت که هیچ چیز و هیچ چیز مهم نباشد

فکر میکردی هست . 

همین بود که دست و پا میزدی ، درس میخواندی تا از این تعفنِ بالاگرفته تا دهانت ، رها شوی ..

اما نیست دختر ! فهمیده ای که نیست 

متوقف شده ای . هیچ چیز و هیچکس تو را نمی فهمد !

بین کتاب هایت بمیر !

  • ..بیگانه ..

نظرات (۲)

  • ... به دنبال حقیقت ...
  • دیشب به این حس رسیدم...که آخر نمی شود تمام تنهایی را با کتاب ها پر کرد، هر چند فاخر ترین....هر چند خواندنی ترین.
    همچنان در مقابل دیگران سینه سپر کرده و از ساحت خودم، تنهایی ام و کتاب هایم _ این سه ضلعی مرموز _ دفاع می کنم، اما حداقل خودم حقیقت را می دانم...و حالا شما هم می دانید! 

    آدمی به کسی نیاز دارد که به او احساس تعلق داشته باشد...
    نیست...
    اما حسن ظن من به خدا پایان دیگری جز آن چه شما در نظر گرفتید برای ما در نظر می گیرد...
    خدا با ما که دلتنگیم سر سنگین نخواهد شد.

    + عنوان خیلی زیبا انتخاب شده بود.

    ++ لطفا بین کتاب هایتان نمیرید.
    پاسخ:
    باور کنید می‌شود تمام تنهایی را با کتاب‌ها پر کرد . اما برای این کار باید اول ، واقعا ، تنها شد ..
  • ... به دنبال حقیقت ...
  • شاید موافق نیستم... 
    به قول "یک عاشقانه آرام" نمی شود زندگی را تا ابد از پشت پنجره کتاب ها به نظاره نشست.
    خیلی مسائل رو باید تجربه کرد.
    ....
    با این همه اگر روزی تنهایی مطلق رو پذیرفتم شاید نظرم عوض شد.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی