ما تمام نمی شویم !

خواندن، نوشتن و فکر کردن همه اینها بدبختی است، نکبت می‌آورد.

ما تمام نمی شویم !

خواندن، نوشتن و فکر کردن همه اینها بدبختی است، نکبت می‌آورد.

مردم یا متوجه منظور من می شوند یا نمی شوند ، من یک مفسر نیستم !

نوشتن چیزی که برای نوشتن نمانده

سه شنبه, ۱ اسفند ۱۴۰۲، ۰۱:۴۱ ق.ظ

دیگر چیزی برای نوشتن نمانده عزیزم. همه چیز را قبلا گفته‌ام، شنیده ای، هر اشکی که می‌بایست را ریخته ام، هرکاری که فکر میکردم رنجم را میکاهد انجام داده ام و امشب دیگر چیزی برای نوشتن نمانده.
هرچه گذشت همه چیز غم‌انگیز تر شد عزیزم. هرجایی که رفتم، هر شعری که خواندم، هر صبحی که بیدار شدم، همه جا تاریک‌تر شد. فکر می‌کردم بعد از تمام این روزها و شب‌ها، بعد از تمام این خشم‌ها و لبخندها، چیزهای بیشتری برای نوشتن هست. حرف های بیشتری برای گفتن، تجربه‌ها و آرزوهای بیشتری برای طلب کردن...
اما عزیزم ،امشب هیچ چیزی نیست.
شاید برای نوشتن دنبال چیز عمیق تری بودم. دنبال غمی بزرگتر. فرقی نمی‌کرد چقدر سرخورده و مغموم و رقت انگیز باشم؛ فکر میکردم برای اینکه دوباره بنویسم باید اتفاق بزرگتری افتاده باشد.
من همیشه فکر میکردم باید این کلمات لعنتی را بگذارم برای یک وقت بهتر.
بگذرام برای شبی که بیشتر از آن نمیتوانم متلاشی و فروریخته باشم.
بگذارم برای وقتی که هیچ چیزی و هیچ‌کسی نمانده.
اما این انتها ندارد عزیزم.
خیلی وقت است که هیچ چیزی نمانده.

  • ..بیگانه ..

نظرات (۲)

  • عطاملک | قرارگاه سایبری
  • سلام

    دعوت می کنم مطالب ادبی خود را در شبکه اجتماعی ویترین نیز منتشر نمایید

    با سپاس

     

    این نوشتن از اینکه "هیچ چیز برای نوشتن نمانده"، یه اثر هنری فاخر شده...پر از درد...با کلماتی که رنگ و بوی شعار نمیدن و گرد تکرار روشون ننشته.

    #خیلی_جدی

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی