ما تمام نمی شویم !

خواندن، نوشتن و فکر کردن همه اینها بدبختی است، نکبت می‌آورد.

ما تمام نمی شویم !

خواندن، نوشتن و فکر کردن همه اینها بدبختی است، نکبت می‌آورد.

مردم یا متوجه منظور من می شوند یا نمی شوند ، من یک مفسر نیستم !

۲ مطلب در تیر ۱۴۰۲ ثبت شده است

کاراواجو یکی از هنرمندان ایتالیایی فعال در رم، ناپل، مالت و سیسیل بود. او چهره‌‌ی شاخص سبک باروک است و در نوع نقاشی و تکنیک‌های استفاده از رنگ و فرم تحولاتی ایجاد کرد.
وی در مورد آثار خود می‌گوید:
تو به آثار من نگاه نمیکنی
خیره نمی‌شوی
تو آن‌ها را احساس میکنی!

چیزی که ابتدا توجه مرا جلب کرد، نقاشی Narcissuss کاراواجو بود.

در یونان باستان، پسر جوان زیبارویی به نام نارسیس یا نرگس بود که دل‌بستگان فراوانی از جمله یک پری به نام "اخو" یا "اکو" داشت، اما به همه پاسخ رد می‌داد و عاشقان خود را تمسخر می‌کرد.
اخو یا اکو، از الهه‌گان کوه هلیکون و مظهر پژواک بود. بسیار پرحرف بود و با پرحرفی خود "هرا" را سرگرم می‌کرد تا زئوس به عشق بازی‌هایش بپردازد. هرا کاری کرد تا او نتواند حرف بزند و فقط انتهای کلمات دیگران را تکرار کند.
اکو، هنگامیکه نارسیس ضمن تعقیب یک گوزن ،به جای گوزن، او را در تور خود اسیر می‌کند، وی را می‌بیند و به عشق او(نارسیس) گرفتار می‌شود. در نهایت، پس از اینکه نارسیس [به اشتباه و به جای گوزن]، بدن اکو را به شعله نزدیک می‌کند و باعث سوختن بدن اکو می‌شود، حضور اکو برای نارسیس آشکار می‌گردد. اما نارسیس عشق اکو را رد می‌کند. اکو بر اثر این شکست، رفته رفته تلف می‌شود و از بین می‌رود، تا جایی که تنها صدای او باقی می‌ماند. صدایی که می‌تواند توسط همه شنیده شود.

از آن پس، اثر شنیداری که بر اثر انعکاس و تکرار اصوات تولید می‌گردد را، به نام او، اکو می‌خوانند.

سرانجام عاشقان نارسیس از "نمسیس" (الهه‌ی نیک و بد، عدالت و انتقام) خواستند که نارسیس را تنبیه کند و نمسیس کاری کرد که نارسیس، صورت خویش را در آب چشمه‌ای دید و یک دل نه صد دل، عاشق خود شد. بر اثر همین عشق، [ از آنجا که امکان وصالی برای او وجود نداشت، آنقدر به تصویر خود در آب نگاه کرد تا روز به روز ضعیفتر و نحیفتر شد تا اینکه سرانجام جان سپرد]

عده زیادی تلاش کردند تا به او نشان دهند چیزهای زیبا و دلنشین‌تر از چهره‌ی او وجود دارد ولی او نپذیرفت و فقط به چهره خود نگاه کرد تا وقتی که از فرط خستگی و گرسنگی به درون رود افتاد و جان باخت.

نام گل نرگس از آن جهت که برکنار رود و دریا می‌افتد و مانند چشمی است که خود را در رود می‌نگرد برگرفته از این افسانه است. البته به‌بیانی دیگر نارسیس وقتی به عشق خود (چهره انعکاس‌یافته خود) نمی‌رسد، آن‌قدر غمگین بر لب چشمه می‌نشیند تا تبدیل به گل می‌شود که باز هم نه هر گلی، گل نرگس زرد؛ چراکه او در کنار رود مریض می‌شود و به رنگ زرد درمیاید.

نارسیسیسم در روانشناسی به معنی عشق به خود یا تمایلات دورهٔ طفولیت و بزرگی و خودشیفتگی است.

تصویری از اکو، اثر الکساندر کابانل

 

اکو و نارسیس، اثر جان ویلیام واترهوس

 

  • ..بیگانه ..

در انجیل متی دعایی هست به‌نام «دعای پدر» که حاوی هفت خواسته‌ست:

 

«ای پدر ما که در آسمانی،

نام تو مقدس باد.

پادشاهی تو بیاید.

اراده‌ی تو، چنان‌که در آسمان انجام می‌شود،

بر زمین نیز به انجام رسد.

نان روزانه‌ی ما را امروز به ما عطا فرما.

و قرض‌های ما را ببخش،

چنان‌که ما نیز قرض‌داران خود را می‌بخشیم.

و ما را در آزمایش میاور،

بلکه از آن شریر رهایی‌مان ده.

زیرا پادشاهی و قدرت و جلال، تا ابد از آنِ توست. آمین.» [متی ۶: ۹-۱۳]

 

همینگوی در داستان «یک گوشه‌ی پاک و پرنور» از این دعا استفاده می‌کنه (با ترجمه‌ی احمد گلشیری):

 

«ای هیچ ما که در هیچی

نام تو هیچ باد.

قلمرو تو هیچ باد،

اراده‌ی تو هیچ در هیچ باد

، همان‌گونه که در هیچ است. 

در این هیچ، هیچ روزانه‌ی ما را به ما عطا مکن و هیچ ما را هیچ مکن، همان‌گونه که ما هیچ‌های خود را هیچ می‌کنیم و ما را به درون هیچی هیچ مکن اما از شر هیچی در امان دار،

و باز هیچ. 

درود بر هیچ سراپا هیچ،

هیچ با توست.»

  • ..بیگانه ..