ما تمام نمی شویم !

خواندن، نوشتن و فکر کردن همه اینها بدبختی است، نکبت می‌آورد.

ما تمام نمی شویم !

خواندن، نوشتن و فکر کردن همه اینها بدبختی است، نکبت می‌آورد.

مردم یا متوجه منظور من می شوند یا نمی شوند ، من یک مفسر نیستم !

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است


لا به لای اینکه داشتم برای هرکس که جلو دستم می آمد مینوشتم که اکانتم را پاک میکنم و تمام مجازی را میریزم در زباله دان مغزم و دیگر مرا در این کادر سفید در حال تایپ نمی بیند ، یاد اینجا افتادم . بی رحمی بود اگر یک سال و اندی که هم صحبت بودیم و گفت و گویی یک طرفه بینمان بود را ندید میگرفتم و سری نمیزدم .

این خداحافظی شتاب زده را بگذار پای عجله در اجرای تصمیمی که احساس میکنم بهترین کار زندگی ام بوده . دل کندن از دنیایی که هیچگاه حقیقت نداشت اما دردهایش واقعی بود ، دلتنگی هایش و بغض هایش هم ..

نمیدانم چه باید گفت . هیچوقت در به پایان رساندن چیزی موفق نبوده ام . تمام زندگی ام پر بوده از چیزهایی غمگین و نصفه که در میانه ی راه رها شده اند . برای خودم آرزو میکنم یک سال دیگر که این نوشته ها را میخوانم لبخند بزنم ! 

میخواستم متنی طولانی از دلهره های این روزهایم ، کم کاری ها ، نامردی ها ، دردها و حرف هایی که هیچگاه نگفتم بنویسم ، اما الان .. خالی هستم . از هر چیز . 

خداحافظ خودنویس ! 

  • ..بیگانه ..


اعداد به شکل وقیحانه ای جمع و جورند . به آن همه صبح ، ظهر ، اشک ، خشم ، جنون ، آن همه شب ، شب ، شب ، بغض ، درد . میگوییم هفده !  هفده هم جزو آن کلماتی است که نمیتوانند بار معنایی کاملی از آنچه هستند را برسانند . یک کلمه ی دیگر را قبلا گفته ام. تجاوز!


« برای مردم اینجوری جا افتاده که اگر به طور کامل به زنی تجاوز نشده باشد پس به او تجاوز نشده!» 

یک کلمه  ی دیگر : بغض . این یکی را نه میشود فهمید، نه میشود گفت . وقتی کسی بغض میکند در واقع حجمی بی رحم از حرف های فروخورده ، اندیشه های به قتل رسیده و مرگ های تدریجی ؛ درست به گلویش رسیده اند و حالا دارد با آنها کلنجار میرود که بیرون بیایند یا نه . 

دردناک ترین کلمه اما ، این است : جنون ! 

تلفیقی از بغض ، درد ، تجاوز ،مرگ های تدریجی ، اندیشه های به قتل رسیده و هفده !


« خوابیدن از برخاستن در خانه ای دیگر 

برخاستن با هق هق دیوانه ای دیگر


بی خاطره ، بی واژه بی هر مشترک بودن

بیگانه ای در حسرت بیگانه ای دیگر


پرواز از ویرانه ی یک خانه ی دلگیر

ساکن شدن با بغض در ویرانه ای دیگر »

  • ..بیگانه ..