دلم می‌خواهد همه چیز را در هم بریزم و خراب کنم..گاهی گرفتار این حالت میشوم. میل به ویرانی مثل سیل بر من غلبه می‌کند و می‌خواهم این محیط گرداگرد که مثل باتلاق اندک اندک مرا می‌بلعد و خفه می‌کند ،را در هم بریزم و خودم را بیرون بکشم. حس میکنم با هر آنچه نمی‌خواهم احاطه شده ام.. می‌دانم تو هم خوب نیستی عزیزم. هیچکس خوب نیست. ما همه با هم غصه میخوریم و در اندوه رشد میکنیم تا پژمرده شویم و بعد می‌میریم.