ما تمام نمی شویم !

خواندن، نوشتن و فکر کردن همه اینها بدبختی است، نکبت می‌آورد.

ما تمام نمی شویم !

خواندن، نوشتن و فکر کردن همه اینها بدبختی است، نکبت می‌آورد.

مردم یا متوجه منظور من می شوند یا نمی شوند ، من یک مفسر نیستم !

آفتاب روزی بهتر از آن روزی که تو مُردی خواهد تابید

پنجشنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۲، ۰۹:۰۱ ب.ظ

دلم می‌خواهد همه چیز را در هم بریزم و خراب کنم..گاهی گرفتار این حالت میشوم. میل به ویرانی مثل سیل بر من غلبه می‌کند و می‌خواهم این محیط گرداگرد که مثل باتلاق اندک اندک مرا می‌بلعد و خفه می‌کند ،را در هم بریزم و خودم را بیرون بکشم. حس میکنم با هر آنچه نمی‌خواهم احاطه شده ام.. می‌دانم تو هم خوب نیستی عزیزم. هیچکس خوب نیست. ما همه با هم غصه میخوریم و در اندوه رشد میکنیم تا پژمرده شویم و بعد می‌میریم.

  • ..بیگانه ..

نظرات (۱)

اگه بفهمیش کمکت میکنه

«آن‌ها چیزهای زشتی را نمایش می‌دهند، اما در این زشتی، لذتی می‌یابند». چرا از آثارِ تراژیک یا از شخصیت‌های داستایفسکی لذت می‌بریم؟ مگر سادیسم داریم که از رنجِ دیگران لذت می‌بریم؟ اصلا. این آثارِ هنری به ما یاد می‌دهند که رنج و لذت را نباید تفکیک کرد و مثل شوپنهاور آن‌ها را حساب و کتاب (جمع و تفریق) کرد. همهٔ خوشی‌های ما به رنجِ ما تنیده است. عمق و معنای حیات، با غلبه بر رنج به دست می‌آید. بدون تجربهٔ تنهایی، عشق را در عمل درک نمی‌کنید؛ و زیبایی را بدون تجربهٔ زشتی؛ و ایمان را بدونِ شک‌کردن. و این دردهاست که لذت‌ها را معنادار می‌کند.

شوپنهاور می‌خواهد از قیدِ زمان فرار کند، اما نیچه می‌گوید «لذتِ رسیدن» را هم بپذیریم. درد و مرگْ سرنوشتِ همگان است، اما برخلاف حیوانات، ما فرصت داریم که آن را به چیزی دیگر تبدیل کنیم که هیچ حیوانی نمی‌تواند. به عقیدهٔ نیچه، جُستنِ لذت در آینده، [زمانِ] حالِ شما را خراب می‌کند. و حتی از بدترین رنج‌ها می‌توان چیزهای زیبا خلق کرد. البته این رویکرد، دردِ ما را از بین نمی‌برد، اما رنج می‌تواند جزئی از یک کل باشد. از نظر نیچه، شوپنهاور که خودش به بدبینی معروف بود، آن‌قدر قوی نبود که به «بدبینیِ فعال» برسد: یعنی سطحی از بدبینی که کماکان رنجِ انسان را دستِ‌بالا می‌گیرد اما در مواجهه با رنجْ سقوط نمی‌کند.

و برای همین هم مثلا از نظر نیچه، شخصیتِ دون‌کیشوت مظهرِ این نوع بدبینیِ فعال بود. به عقیدهٔ نیچه، سروانتس (خالق دون‌کیشوت) مردی فعال و هدفمند در دنیایی بی‌رحم و خشن بود که به‌رغمِ رنج و شکست و نهایتا مرگ، اهدافش را دنبال کرد ‌ــ‌ بدون آن‌که حتی یک بار، لذت‌ها و دردهایش را جمع و تفریق کند. به عقیدهٔ نیچه، کتابِ سروانتس تاریخچهٔ طولانی رنج‌های اوست، و حتی «کتابی بسیار شاد است»، نه به این خاطر که بدبینی را آموزش می‌دهد، بلکه چون رویکردِ صحیح به مشکلاتِ زندگی را نمایش می‌دهد.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی