سلول فصل ها
يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۵۴ ب.ظ
.
وقتی آخرین چوب خط بیداری
بر دیوارهای نژم انگیز ظلمت
جان می سپرد ..
و حق حبس در بطری
بر دوردست اقیانوس ها
می گریست ..
وقتی شیشه ی سازمان حقوق بشر
با اشک به روی گورهای دسته جمعی برق می افتاد
درد ؛ در گودال های انسانیت می رقصید
و لجن ؛ تکه تکه به آسمان می پاشید..
و کسی فریاد می زد
بنفشه ها را هنگام کوچ شکار کرده است
وقتی که خورشید
زیر سوختنمان عرق می کرد
پاییز با صدای خش خشمان زیر پای برگ ها
به خواب رفته بود ..
و کسی با بغض به دست و پای فصل ها افتاده بود
و بهار میخواست ..
- ۹۶/۰۷/۰۲