گرگ ها ، گرگ و گوسفند ها ، گوسفند می زاییدند . تا اینکه موجودی پای بر کثیفای زمین نهاد که گاهی گرگ و گاهی گوسفند می زایید .  انسان ! آن وهمی که به اشتباه سر از دنیای جسم در آورد . 

او آن پرنده ی گناهکاری بود که روزی در جنگلی بزرگ زیسته بود . روزی قبل تر از تمام خورشید هایی که در آسمان تاریخ نشسته اند . پرنده ای که آسمان را به کفر کشید و اکنون در جهنم خود انسان شده بود . ما محکوم به این آتش شدیم برای گناهانی که به یاد نداشتیم..