ما تمام نمی شویم !

خواندن، نوشتن و فکر کردن همه اینها بدبختی است، نکبت می‌آورد.

ما تمام نمی شویم !

خواندن، نوشتن و فکر کردن همه اینها بدبختی است، نکبت می‌آورد.

مردم یا متوجه منظور من می شوند یا نمی شوند ، من یک مفسر نیستم !

مرده‌ام یا صرفاً در حال مردنم؟

يكشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۰۶ ب.ظ

ما عادت کرده بودیم
اما من هنوز تقلاهای تو را به خاطر داشتم
من تمام این دنیای کثیف را گذاشته بودم لای صفحات کتابی که قرار بود هیچگاه به پایان نرسد
من تمام شهرها را به آتش کشیده بودم
من اشک تمام نوعروسان بیوه را، من شیارهای خون آلود تمام درختان به دار آویخته را، من تو را، من خودم را..
من خدا را به دریا سپرده بودم..

اما تو از لابه لای سر انگشتانی که هیچگاه لمست نکرده بودند قد میکشیدی
شهر خودش را به دریا می انداخت و بین آخرین گدازه های آتش به نوعروسان بیوه، شیارهای خون آلود، به تو، به من، به خدا دهن کجی می‌کرد..

من عادت نمیکردم رفیق..

  • ..بیگانه ..

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی