دیوار من !
پنجشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۵:۰۸ ب.ظ
یک ماه از آن روزها نگذشته ، روزهای که روی این دیوار فارغ از مشکلات زندگی فصل ها را در آغوش می کشیدم ، دفتر آبی رنگی که نوشته هایش را از صدقه سری این مکان داشت را عمدا جا میگذاشتم تا دوباره برگردم ، دفتری که اسباب کشی آن را بلعید! اینجا مأمن روزهایم بود ، زادگاه افکارم .
جایی که ساعت ها رویش می نشستم و می خواندم و می نوشتم و اندیشناک ! تهوع را از صدقه سری همین بلندی دارم . اینجا شاید تنها تعلق خاطر من به این حجم خاکی باشد ..
دلم تنگ است ! یادم می آید یک روز از فرط خستگی روی دیوار خوابم برد و عادت غلت زدن را آنجا هم فراموش نکردم و فرودی پر افتخار روی خرده شیشه های زمین . این جای زخم کهنه روی دست راستم ، شاید از دوست داشتنی ترین چیزهایی باشد که همیشه آن را با خود دارم . من اینجا زندگی کردن را آموختم و در کودکی بزرگ شدم ..
- ۹۶/۰۶/۰۹