"او".
پنجشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۶، ۱۲:۴۹ ب.ظ
او شاید زلزله ای بود که کفش های مرگ را پوشید و از مادرم کمک خواست. وقتی مادرم در اتاق او را به آغوش کشیده بود و دلداری اش می داد مرگ به دنبال کفش هایش آمده بود. وقتی زلزله فرار کرد آرام کفش هایش راپوشید و در شهر به راه افتاد.. امروز کودکی در ردپایش مادرش را می خواست .. !
.
.
.
پ.ن: یادش بخیر . وقتی از من خواستند چند خط در مورد "او" بنویسم ، تنها چیزی که از "او" برایم ارزش نوشتن داشت این بود . اویی که با مظلومیت همه را به کام مرگ کشاند ...
- ۹۶/۰۶/۰۲